Cloud's Land
وقتی ۶ ساله بودم هر روز به آسمان ابری بالای سرم خیره می شدم یا بهتر بگویم به بهشت ذهن رویاپرداز خودم. با وجود آسمان ابری می توانستم به هزاران دنیای اسرار آمیز وارد شوم بدون آنکه نیاز باشد از کالبد نحیف خود دل بکنم اما تنها بدی آن این بود که هیچ کدام از عزیزانم نمی توانستند به آن دنیا ها وارد شوند.
هر بار که از آنها خواهش می کردم که با من همسفر شوند تک تک آن ها فقط این جمله را می گفتند:(( ما دیگر بزرگ شده ایم.)). این جمله مرا آزار می داد.روزی از یکی از آن با همان زبان بچگی پرسیدم:(( مگه شما ویلوس بزلگ شدن گرفتید که همش این جمله رو می گید؟!)). خندید. گفت که فکر کنم درست می گویی. به گمانم تو هم در آینده به آن مبتلا خواهی شد.
بیشتر از یک دهه از آن روز ها می گذرد ولی بر خلاف حدس آن فرد، هنوزم که هنوز است من مسافر دنیای ابر ها هستم:).
.......................................................................................................
+می دونم قلمم به پای قلم اکثر بیانیون نمی رسه ولی خوب دلم می خواد کم کم دوباره همون یگانه ۱۲ ساله که وبلاگ نویس بود رو زنده کنم:>
++اول و آخر متن کاملا بر اساس واقعیتهD:
Cloud's Land
وقتی ۶ ساله بودم هر روز به آسمان ابری بالای سرم خیره می شدم یا بهتر بگویم به بهشت ذهن رویاپرداز خودم. با وجود آسمان ابری می توانستم به هزاران دنیای اسرار آمیز وارد شوم بدون آنکه نیاز باشد از کالبد نحیف خود دل بکنم اما تنها بدی آن این بود که هیچ کدام از عزیزانم نمی توانستند به آن دنیا ها وارد شوند.
هر بار که از آنها خواهش می کردم که با من همسفر شوند تک تک آن ها فقط این جمله را می گفتند:(( ما دیگر بزرگ شده ایم.)). این جمله مرا آزار می داد.روزی از یکی از آن با همان زبان بچگی پرسیدم:(( مگه شما ویلوس بزلگ شدن گرفتید که همش این جمله رو می گید؟!)). خندید. گفت که فکر کنم درست می گویی. به گمانم تو هم در آینده به آن مبتلا خواهی شد.
بیشتر از یک دهه از آن روز ها می گذرد ولی بر خلاف حدس آن فرد، هنوزم که هنوز است من مسافر دنیای ابر ها هستم:).
.......................................................................................................
+می دونم قلمم به پای قلم اکثر بیانیون نمی رسه ولی خوب دلم می خواد کم کم دوباره همون یگانه ۱۲ ساله که وبلاگ نویس بود رو زنده کنم:>
++اول و آخر متن کاملا بر اساس واقعیتهD:
وقتی ۶ ساله بودم هر روز به آسمان ابری بالای سرم خیره می شدم یا بهتر بگویم به بهشت ذهن رویاپرداز خودم. با وجود آسمان ابری می توانستم به هزاران دنیای اسرار آمیز وارد شوم بدون آنکه نیاز باشد از کالبد نحیف خود دل بکنم اما تنها بدی آن این بود که هیچ کدام از عزیزانم نمی توانستند به آن دنیا ها وارد شوند.
هر بار که از آنها خواهش می کردم که با من همسفر شوند تک تک آن ها فقط این جمله را می گفتند:(( ما دیگر بزرگ شده ایم.)). این جمله مرا آزار می داد.روزی از یکی از آن با همان زبان بچگی پرسیدم:(( مگه شما ویلوس بزلگ شدن گرفتید که همش این جمله رو می گید؟!)). خندید. گفت که فکر کنم درست می گویی. به گمانم تو هم در آینده به آن مبتلا خواهی شد.
بیشتر از یک دهه از آن روز ها می گذرد ولی بر خلاف حدس آن فرد، هنوزم که هنوز است من مسافر دنیای ابر ها هستم:).
.......................................................................................................
+می دونم قلمم به پای قلم اکثر بیانیون نمی رسه ولی خوب دلم می خواد کم کم دوباره همون یگانه ۱۲ ساله که وبلاگ نویس بود رو زنده کنم:>
++اول و آخر متن کاملا بر اساس واقعیتهD:
Cloud's Land
وقتی ۶ ساله بودم هر روز به آسمان ابری بالای سرم خیره می شدم یا بهتر بگویم به بهشت ذهن رویاپرداز خودم. با وجود آسمان ابری می توانستم به هزاران دنیای اسرار آمیز وارد شوم بدون آنکه نیاز باشد از کالبد نحیف خود دل بکنم اما تنها بدی آن این بود که هیچ کدام از عزیزانم نمی توانستند به آن دنیا ها وارد شوند.
هر بار که از آنها خواهش می کردم که با من همسفر شوند تک تک آن ها فقط این جمله را می گفتند:(( ما دیگر بزرگ شده ایم.)). این جمله مرا آزار می داد.روزی از یکی از آن با همان زبان بچگی پرسیدم:(( مگه شما ویلوس بزلگ شدن گرفتید که همش این جمله رو می گید؟!)). خندید. گفت که فکر کنم درست می گویی. به گمانم تو هم در آینده به آن مبتلا خواهی شد.
بیشتر از یک دهه از آن روز ها می گذرد ولی بر خلاف حدس آن فرد، هنوزم که هنوز است من مسافر دنیای ابر ها هستم:).
.......................................................................................................
+می دونم قلمم به پای قلم اکثر بیانیون نمی رسه ولی خوب دلم می خواد کم کم دوباره همون یگانه ۱۲ ساله که وبلاگ نویس بود رو زنده کنم:>
++اول و آخر متن کاملا بر اساس واقعیتهD:
وقتی ۶ ساله بودم هر روز به آسمان ابری بالای سرم خیره می شدم یا بهتر بگویم به بهشت ذهن رویاپرداز خودم. با وجود آسمان ابری می توانستم به هزاران دنیای اسرار آمیز وارد شوم بدون آنکه نیاز باشد از کالبد نحیف خود دل بکنم اما تنها بدی آن این بود که هیچ کدام از عزیزانم نمی توانستند به آن دنیا ها وارد شوند.
هر بار که از آنها خواهش می کردم که با من همسفر شوند تک تک آن ها فقط این جمله را می گفتند:(( ما دیگر بزرگ شده ایم.)). این جمله مرا آزار می داد.روزی از یکی از آن با همان زبان بچگی پرسیدم:(( مگه شما ویلوس بزلگ شدن گرفتید که همش این جمله رو می گید؟!)). خندید. گفت که فکر کنم درست می گویی. به گمانم تو هم در آینده به آن مبتلا خواهی شد.
بیشتر از یک دهه از آن روز ها می گذرد ولی بر خلاف حدس آن فرد، هنوزم که هنوز است من مسافر دنیای ابر ها هستم:).
.......................................................................................................
+می دونم قلمم به پای قلم اکثر بیانیون نمی رسه ولی خوب دلم می خواد کم کم دوباره همون یگانه ۱۲ ساله که وبلاگ نویس بود رو زنده کنم:>
++اول و آخر متن کاملا بر اساس واقعیتهD:
خیلی زیاد.... ┬┬_┬┬
بیا منم با خودت ببر به دنیای ابر ها🥺
کاش میشد این دنیا رو با من شریک بشی😭
بیا غروب هاشو باهم ببینیم 🥺🫂
مرسیییی کیوتک 😭🥺🤎